کلاردشت ویلای خاله جون لیلا
نفس مامان اینجا رفته بودیم ویلای خاله لیلا اینا تو کلاردشت شما تازه سینه خیز رفتنو یاد گرفته بودی ماشاالله همه کاراتو زود انجام دادی یعنی زودتر از بچه های دورو بری هامون که بودن... اون روزم خیلی خوش گذشت از صبح رفتیم تا اخر شب برگشتیم مامانی زینبو بابای امیرو خاله جون فائزه و خاله جون زهرا و خونواده ی شوهر خاله جون فائزه و خاله لیلا و علی اقا و امیر حسین جونم بودن خیلی خوب بود کلی شما شیطونی کردید اون روز تازه جیغ زدنو یه مدت یاد گرفتی بچه ها تو این سن از صداشون خوششون میاد و مرتب جیغ میزنن کلا که سر همه درد گرفته بود از دست شما ولی کی جرات میکرد حرف بزنه از بس که شما جا واکنو شیرین عسل هستی گل خوش بوی مامان ...
نویسنده :
مامان فاطمه
3:42