شیرین کاری های دخملی
خوشگل مامان امروز همون طور که گفتم خونه مامان جون زینب بودیم بابا عصری اومد دید حوصلمون سر رفته بهم گفت خوب کجا بریم شما مشغول بازی کردن بودید یهو قبل جواب دادن من گفتی دد...ماها همه تعجب کرده بودیم وخندمونم گرفته بود دوباره بابا گفت کجا بریم گفتی دد....جدیدا هر کی بگه بریم دد تو میری تو بقلش خیلی ددری شدیا شیطون بلا
یه سری از جملاتی که میگی مثل اینه مثلا:
به ابرو میگی:ابو
اسب:اب
اشکان:اکا
ایدا:ادا
داداش:دادا
توپ:پوپ
هاپو یا همون سگ:پو
اب:اب َ
میگم چشات کو؟ ترنم دستاتو میبری رو چشات
میگم مو هات کو؟دستای کوچولوتو میبری رو موهات و نشون میدی
میگم بینیت کو؟بینیتو نشون میدی
اما جالب اینه که میگم زبونت کو نمیتونی زبونتو دراری و قیافتو یه جور بامزه ای میکنی که ادم دلش ضعف میره
میگم موش شو ترنم لباتو جمع میکنی خودتو لوس میکنی مثلا موش شدی
واسه هرکسی هم انجام نمیدی اگه خوشت بیاد از طرف تند تند واسش موش میشی خیلی شیرین شده کارات عزیز دل مامانی هر روز یه کار جدید انجام میدی امشب دراز کشیده بودی رو زمین یهو دست تو مثل ادم گنده ها گذاشتی چند لحظه زیر سرت دیدم بابای میگه بیا ببین اینو چکار میکنه
کلی خندیدیم تازه مبل و درو دیوارو میگیری میخوای وایسی خیلی شیطون شدی دیگه مامان جان
نمیتون یه ان ازت غافل شم فقط بدون من و بابایی عاشقون دوستت داریم یکی یدونه